هدف این تمرین های تکنیکی این است: خیلی از آن هایی که تازه دارند نویسندگی را می آموزند، سختی های نویسنده شدن را دست کم می گیرند. این افراد نمی دانند یا قبول ندارند که نویسنده های بزرگ معمولاً آن هایی هستند که مثل پیانیست های حرفه ای برای تک تک کارهایشان هزارجور روش بلدند. درست است که هیچ وقت جای نبوغ را نمی گیرد. اما در عوض نابغه هایی که تکنیک های زیادی بلد باشند. تبدیل می شوند به غول های ادبیات. حالا که شاید رقابت بر سر انتشار کتاب بین نویسنده ها از همیشه بیشتر شده باشد. آشنایی نویسنده با تکنیک های مختلف برای او خیلی مفید خواهد بود. نویسنده ای که تمرین های زیر را خوب و جدی انجام دهد خواهد دید که موقع نوشتن رمان و داستان در هر قسمت از نوشته اش امکانات بسیار زیادی در اختیار دارد و در نتیجه می تواند از بین آن ها دست به انتخاب بزند (یا اصلا چیزی تازه بیافریند).
آلبرت آینشتاین[1]
هدف اصلی آموزش هنر و زیبایی شناسی را می توان یادگیری مبتنی بر هنر یا یادگیری از طریق هنر تعریف کرد(اسمیت، 2005). به طوری که ماکسین گرین(1994a، ص. 494) اظهار میکند منظور از آموزش زیبایی شناختی، "تواناساختن کودکان و نوجوانان به بیان ادراکات، احساسات، و ایدهها خود از راه شکلدهی تأملی رسانههایی، نظیر: نقاشی، سفال، نگارش، موسیقی، و حرکات بدنی است". و به طوری که، سیکیس[2](1982) بیان میکند، همه دانشآموزان باید زبان هنر را بیاموزند تا به زندگیهایشان معنا دهند. انتظار بر آن است که دانشآموزان بتوانند تجارب انسانی را به بیان هنری تبدیل کنند، از محصول هنری خود و دیگران به منظور ساخت معنا بهره بجویند(برتون، 1994) و دریافتی آگاهانه از هنرها را پیریزی کنند. آموزش زیبایی شناختی در کنار پرورش ادراک و حساسیت هنر، به پرورش برخی ویژگیهای شخصیتی معینی، نظیر خلاقیت، تخیل، اعتماد به نفس، پشتکار و روح نقاد میپردازد.